کد مطلب:77505 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:224

خطبه 021-در توجه به قیامت











و من خطبه له علیه السلام

یعنی از خطبه ی امیرالمومنین علیه السلام است:

«فان الغایه امامكم»

قبل از ترجمه ناچار است از ذكر معنی غایت و مراد از آن، پس گفته می شود كه غایت به معنی نهایت و منتها است و چون منتها بی مبدا نمی شود، پس لازم دارد مبدا را نیز و مراد مبدا و منتهای انسان است در اطوار وجود و مبدا انسان فطرت اولای او است و نهایت او باز به فطرت اصلیه ی اوست: قوله تعالی: (كما بدانا اول خلق نعیده)[1].

قوله تعالی: (ان الی ربك الرجعی)[2] و مبدا انسان بهشتی است كه آدم علیه السلام در آن بوده، قوله تعالی: (اسكن انت و زوجك الجنه)[3] و قوله تعالی: (و قد خلقتك من قبل و لم تك شیئا)[4] و منتها، فنای در توحید است كه بهشت موحدین است. قوله تعالی: (یا ایتها ([5] النفس المطمئنه ارجعی الی ربك راضیه مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی)

و آمدن از بهشت به سوی دنیا نزول از كمال است به سوی نقص و از عالم امر به عالم طبع و سقوط از فطرت اصلیه كه صدور خلق از خالق نمی شود الا به این طریق و رفتن از دنیا به سوی بهشت، توجه از نقص است به سوی كمال و از عالم طبع به عالم امر و رجوع به سوی فطرت اصلیه و به ناچار رجوع خلق به سوی خالق نیست، الا به این طریق. قوله تعالی (انه یبدوا الخلق ثم یعیده)[6] اول وجود بعد از عدم است و افول نور. و آخر عدم بعد از وجود است و طلوع نور. و انسان به جبلت و غریزه طالب مبدا و كمال

[صفحه 219]

خود است كه منتهای رجوع اوست. قوله تعالی: (فطره الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله)[7].

و بعد از آنچه مذكور شد، معنی كلام امیرالمومنین علیه السلام این است كه: پس به تحقیق كه غایت و نهایت، یعنی منتها و مرجع شما پیش روی شما است و شما بالطبع به سوی او می روید.

«و ان وراءكم الساعه تحدوكم.»

یعنی و به تحقیق كه در قدام شما ساعت كه قیامت باشد، قاید شما است و به نغمه ی خوش حدی شما را می كشاند به سوی غایت و نهایت شما، یعنی اجل و موت قاید شما است. «من مات قامت قیامته».

و در حدیث است «ساكن الدنیا یحدی بالموت» و اگر چه شما بالطبع سالك به سوی نهایت و منتهای خود كه فطرت اصلیه و بهشت موحدین و فناء در توحید است می باشید لكن:

«تخففوا تلحقوا.»

یعنی سبك بشوید و واگذارید اوزار و اثقال طبیعت و ملكات ردیه ی نفسانیه ی دنیه ی دنیاویه را، تا ملحق بشوید به غایت و نهایتی كه به جبلت طالب و ذاهب به سوی آن می باشید و الا البته باز مانید از فطرت اصلیه و مبدا خود و به نار هجران، دلهای مشتاقه خود را خواهید سوخت. قوله تعالی: (نار الله الموقده التی تطلع علی الافئده)[8] و بدون نفذ و تكاندن گرد و غبار[9] و عالم طبع و آلودگی دنیا، وصول به غایت قصوی و فطرت اولی و جنت الماوی ممكن و مقدور نخواهد بود.

«فانما ینتظر باولكم آخركم.»

[صفحه 220]

یعنی بدرستی كه آخر شما انتظار كشیده ی اول شما است، چه رجوع، نهایت و منتهی به اول است و كل جاذب جزء است، چنانكه جزء طالب كل است. (پس فطرت اصلی منتظر (به كسر) است به جذب و نهایت منتظر (به فتح) است به طلب و كشش معشوق با كوشش عاشق مثمر ثمر قرب وصول است و بدون آن نیست مگر به هجران موصول.

[صفحه 221]


صفحه 219، 220، 221.








    1. الانبیاء / 104.
    2. العلق / 8.
    3. البقره / 35.
    4. البقره / 35.
    5. البقره / 35.
    6. یونس / 4.
    7. الروم / 30.
    8. الهمزه / 6 و 7.
    9. این واژه در هر سه نسخه به صورت «نفذ» نوشته شده است و حال آنكه به قرینه ی واژه ی تكاندن، منظور شارح «نفض» به همین معنا است و انتفاضه نیز به معنای تكاندن گرد و خاك غفلت و ركود سالیان گذشته از خود و به مبارزه ایستادن با وسائل خودی است.